به وقت تولدش

ساخت وبلاگ

چهارسال پیش.. مثل امشبی.. یکی از علائم زایمان زودتر از زمانی که فکرشو میکردیم سراغم اومد و آخرای شب راهی بیمارستان شدم..در حالی که همه نگران بودن چی میشه اما واقعا لطف خدا بود که من بدون ذره ای استرس اون شب رو توی بیمارستان گذروندم و فردا ظهرش یعنی ۱۷ بهمن ۹۷ دخترجانم رو بغل گرفتم.. 

زیباترین و سخت ترین و شیرین ترین روزها رو گذروندم توی این چهارسال.‌. از سختی های روزهای اولش گرفته تا شیرینی های امروز.. کلی تجربه و رشد داشته برام‌ مادری.. از خدا میخوام کمکم کنه دخترم توی مسیر خودش قدم برداره.. 

بهم گفته کیک تولد توت فرنگی میخواد و کادوی اسباب بازی و دوست داره دوستاشم توی تولدش باشن! داریم سعی میکنیم همین کارو بکنیم :)

بینهایت خداروشکر میکنم که دارمش.. شما هم برای عاقبت بخیریش دعا کنید :)

در ضمن آدم تنهایی چنینی جاهایی رفتن هم نیستم !...
ما را در سایت در ضمن آدم تنهایی چنینی جاهایی رفتن هم نیستم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0revayathad بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 15:52